روایتی ناگفته از سفر خاوری به بم ، اشک های خاوری روی ویرانه های زلزله و ...

به گزارش بازی های اندروید، وقت نماز که شد آقای خاوری اصرار کرد که در اولین روستا توقف کنیم و بعد از اقامه نماز به راه خود ادامه دهیم. از جاده اصلی خارج شدیم و در مسجد کوچکی در یک روستای دور افتاده، نماز را به امامت آقای خاوری اقامه کردیم. پس از آن به بم رفتیم و خاوری روی ویرانه های شهر کلی اشک ریخت.

روایتی ناگفته از سفر خاوری به بم ، اشک های خاوری روی ویرانه های زلزله و ...

برای دریافت خدمات ویزای کانادا با مجربترین کارشناسان کشور همراه باشید.

به گزارش خبرنگاران به نقل از عصر ایران، محسن جلال پور نوشت: امروز شانزدهمین سالگرد زلزله بم است. هر سال این روزها یاد آن زلزله، روح کرمانی ها را خراش می دهد. آنها که عمق فاجعه را دیدند، احتمالا تا مدت ها نتوانستند به زندگی عادی بازگردند. خیلی ها هنوز هم نیمه شب ها صدای ناله آدم های زیر آوار مانده را می شنوند.

یکی دو هفته ای از زلزله بم که گذشت دیگر صدایی از زیر آوارها شنیده نمی شد. آنها که بیرون مانده بودند، دیگر امیدی نداشتند که عزیزانشان را زنده از دل خاک بیرون بکشند. حتی خیلی ها امیدی به پیدا کردن جسد عزیزانشان را هم نداشتند. فقط خاک بود و آوار.

دیگر رفت و آمد سیاستمداران هم کم شد. به جایش مردم از داخل و خارج کشور می آمدند و می رفتند.

کار زیاد بود. سازمان ها، تشکل ها و گروه های کوچک و بزرگ مردمی هر کدام گوشه ای از کار را برعهده گرفته بودند. آن روزها اولین سالی بود که مسوولیت ریاست اتاق کرمان روی دوش من نهاده شده بود. ما کوشش می کردیم از خیرین بخش خصوصی برای آواربرداری و بازسازی بم یاری بگیریم. اتاق کرمان وظیفه داشت مهمانان رسمی داخلی و خارجی را پذیرش نموده و مقدمات بازدید آنها را از شهر بم فراهم کند. هرکس به کرمان می آمد، مهمان اتاق بود. آنها را اسکان می دادیم و برای بازدید به بم می بردیم.

آن روزها اتاق کرمان یک خودروی پیکان قدیمی داشت. ماشین شخصی من هم پژو پارس بود. این دو خودرو مدام بین بم و کرمان در رفت و آمد بودند. جز آن، از خودروهای کرایه ای هم استفاده می کردیم. اما مدتی بعد دیدیم هزینه های اتاق به شدت بالا رفته و مهمانان هم از برخورد رانندگان راضی نیستند.

تصمیم گرفتیم برای انجام بهتر کار، چند خودروی مناسب تهیه کنیم اما اتاق کرمان بودجه ای در اختیار نداشت. اولین کاری که کردم این بود که به ملاقات رئیس وقت اتاق ایران بروم. گفتند خوب است در نشست هیأت رئیسه اتاق، گزارشی از شرایط زلزله ارائه کنید. آن روزها علینقی خاموشی رئیس اتاق ایران بود. در نشست، از بم و گرفتاری هایش گفتم و از مردمی که همه چیزشان را از دست داده بودند. من روایت می کردم و آنها می گریستند. آن روز آقای خاموشی دستور خرید یک دستگاه پرشیا را صادر کرد. در قدم اول دست پر برگشتم. چند روز بعد هم پیروز شدم سه دستگاه خودرو دیگراز شرکتهای بزرگ برای مدتی به امانت بگیرم.

کارمان راحت تر شده بود و هر روز چند مهمان رسمی و غیر رسمی را به بم می بردیم و بر می گرداندیم. خیلی از این رفت و آمدها برای بم عایدی داشت اما وعده برخی ها هم هرگز به خاتمه نرسید.

به خاطر دارم یکی از روزهای خاتمهی دی ماه بود که اعلام کردند محمودرضا خاوری، مدیرعامل وقت بانک سپه قرار است به کرمان سفر کند و این بانک تصمیم دارد در بازسازی ویرانه بم نقش داشته باشد. به استقبالش رفتیم و از فرودگاه مستقیم به سمت بم حرکت کردیم.

وقت نماز که شد آقای خاوری اصرار کرد که در اولین روستا توقف کنیم و بعد از اقامه نماز به راه خود ادامه دهیم. از جاده اصلی خارج شدیم و در مسجد کوچکی در یک روستای دور افتاده، نماز را به امامت آقای خاوری اقامه کردیم.

پس از آن به بم رفتیم و خاوری روی ویرانه های شهر کلی اشک ریخت. از آن دسته مدیرانی بود که به شدت تحت تأثیر نهاده شد به گونه ای که تمام راه بازگشت از ایده هایش برای بازسازی بم گفت. در طول راه با چند نفر از مدیران و مشتریان عمده بانک سپه صحبت کرد و من پیش خودم فکر کردم اگر این وعده ها عملی گردد، دست کم نیمی از ویرانه بم ساخته خواهد شد.

خاوری در طول راه چند بار گریه کرد و بارها گفت تا به حال این قدر از موضوعی عمیقا متأثر نشده است.

به هرحال سفر آن روز سفر آقای خاوری هم به خاتمه رسید اما پس از آن، از جانب او هیچ کاری برای بازسازی ویرانه ها انجام نشد و هیچ کدام از وعده هایی که داد به خاتمه نرسید. ممکن است اشتباه نموده باشم و خدا می داند راضی نیستم حتی درباره فردی مثل خاوری بی انصافی نموده باشم اما تا جایی که به خاطر دارم او هیچ گام مؤثری برای بازسازی بم برنداشت.

امروز شانزدهمین سالگرد زلزله بم است. خاوری و خاوری های زیادی از اطرافمان رفته اند و بردنی ها را برده اند. خاوری ها می آیند و وعده می دهند و می فرایند و بردنی ها را با خود می برند اما خیلی ها هنوز هم نیمه شب ها صدای ناله آدم های زیر آوار مانده بم و ورزقان و سرپل ذهاب و ازگله و... را می شنوند.

منبع: همشهری آنلاین
انتشار: 11 بهمن 1398 بروزرسانی: 5 مهر 1399 گردآورنده: droidgamers.ir شناسه مطلب: 117

به "روایتی ناگفته از سفر خاوری به بم ، اشک های خاوری روی ویرانه های زلزله و ..." امتیاز دهید

1 کاربر به "روایتی ناگفته از سفر خاوری به بم ، اشک های خاوری روی ویرانه های زلزله و ..." امتیاز داده است | 5 از 5
امتیاز دهید:

دیدگاه های مرتبط با "روایتی ناگفته از سفر خاوری به بم ، اشک های خاوری روی ویرانه های زلزله و ..."

* نظرتان را در مورد این مقاله با ما درمیان بگذارید