روزهای پرکار احمد آرام در 69 سالگی، نمی خواهم خودم را تکرار کنم

به گزارش بازی های اندروید، احمد آرام نویسنده پیشکسوت بوشهری در این باره به خبرنگار خبرنگاران در بوشهر گفت: این سه کتاب هر کدام حاوی دو نمایشنامه مدرن با موضوعات اجتماعی با عناوین تخم مرغ فلزی، فرشته ای با کفش های اسکیت و آخرین بار کی دیدمت گندم؟!، خانه تلخ و به خاک سپاری زن زنده و اسم شب، ویرجینیا وولف هستند.

روزهای پرکار احمد آرام در 69 سالگی، نمی خواهم خودم را تکرار کنم

وی که در روز تولدش (22 فروردین) با ما گفت وگو می کرد، در ادامه به اثر دیگرش که برای انتشار به نشر نیماژ سپرده شده است، اشاره و توضیح داد: این مجموعه داستان خوکچه بادنما نام دارد که پنج داستان به نام های حفره، آن سه نفر، خوکچه بادنما، خانه اچو و لطفا منو نکُش، سُندُل دربرمی گیرد.

آرام در مورد ماهیت این مجموعه داستان توضیح داد: این پنج داستان با پنج موضوع مختلف روایت می شود که پشت آن ها اضطراب، ترس و نگرانی واقع شده است. اغلب داستان ها به زمان های دور می رود و خاطرات آن دوران وارد چرخه روایی می شود، بی آنکه داستان در دام خاطره گویی اسیر شود. خاطره در واقع یک پیرنگ ناقص است که با عناصر داستانی می آمیزد و کامل می شود. هر موضوعی شیوه روایی خود را دارد و سعی کرده ام صدای واقعی شخصیت ها در قالب راوی اول شخص از پویایی خاصی برخوردار باشد. بیشتر تلاش کردم خودم را تکرار نکنم تا بتوانم به فضاهای مطلوب بروم، از این روی تکنیک روایی این مجموعه تازه و بدیع خواهد بود.

این نویسنده و کارگردان تئاتر همچنین از انتشار فیلمنامه سایه دریا به همت انتشارات هلیله خبر داد و گفت: موضوع این متن بومی در مورد سنت قدیمی است که هر زنی که همسرش در دریا غرق می شود، نمی تواند با فرد دیگری ازدواج کند و طبق سنت آن آبادی، زن شوی مرده باید به خیل بیوه زن ها بپیوندد تا شب های چهارشنبه روبه روی دریا یک ترانه بومی بخوانند. از آن پس شوهر آن زن، دریا می شود. چنانچه زن، عاشق فرد دیگری شود باید از آن آبادی برود. این فیلمنامه قرار بود به همت زنده یاد خسرو سینایی ساخته شود.

آرام در انتها به تکمیل رمان جدیدش به نام مرگامرگ در روزهای اخیر اشاره و توضیح داد: داستان این رمان در یک شهر فرضی اتفاق می افتد و رویکردی مدرن دارد. این داستان فضای وهم آلودی در مورد مرگ و زندگی است.

یادآوری می شود، احمد آرام، نویسنده، نقاش، فیلمنامه نویس، نمایشنامه نویس و کارگردان تئاتر اسفندماه سال گذشته مجموعه داستان به چشم های هم خیره شده بودیم را نیز به همت نشر نیماژ منتشر کرده بود.

احمد آرام، داستان ­نویس و نمایش نامه نویس و مدرس تئاتر و سینما در 22 فروردین 1330 در بوشهر به دنیا آمد. در سال 1348 اولین داستان آرام در مجله فردوسی چاپ شد. در سال 1357 به استخدام اداره فرهنگ و هنر درآمد. سپس کار را رها کرد و برای تحصیل سینما به ایتالیا رفت. پس از بازگشت به عنوان کارشناس آمار در دانشگاه علوم پزشکی مشغول به کار و نهایتا نیز از همین دانشگاه بازنشسته شد. او فارغ ­التحصیل دوره کارشناسی بازیگری- کارگردانی از دانشگاه آزاد و کارشناسی ارشد ادبیات نمایشی از دانشکده هنر و معماری است. آرام طی دور ه اشتغال خود در دانشگاه علوم پزشکی، به عنوان مدرس تئاتر و ادبیات نمایشی نیز در آنجا به صورت فوق برنامه تدریس کرده است. او هم اکنون در تعدادی از مدرسه های هنری، بازیگری و فیلم نامه نویسی تدریس می کند و در عین حال به نوشتن نیز می پردازد.

احمد آرام دارای لوح تقدیر از نخستین دوره جایزه­ ادبی یلدا (1380)، رتبه سوم در بخش داستان کوتاه هفتمین دوره جایزه­ ادبی اصفهان (1388) و برنده بهترین مجموعه داستان در سومین دوره­ جشن فرهنگ فارس برای مجموعه داستان غریبه در بخار نمک، است.

وی در داستان­ هایش با به کارگیری روایتی وهم آلود، آمیختن رویا و واقعیت و عناصری از فرهنگ مناطق بومی جنوب ایران صداها و تصاویر تازه ای خلق کرده است. غریبه در بخار نمک (مجموعه داستان- نیم­ نگاه، 1380)؛ مرده ­ای که حالش خوب است (رمان- افق، 1383)؛ آنها چه کسانی بودند؟! (مجموعه داستان- افق، 1387)؛ همین حالا داشتم چیزی می­ گفتم (مجموعه داستان- چشمه، 1389)؛ این یارو، آنتیگونه (نمایش­ نامه- نوح نبی، 1389)؛ به چشم ­های هم خیره شده بودیم (مجموعه داستان- کتابسرای تندیس، 1390)؛ حلزون­ های پسر (رمان- افق، 1393)؛ بیدار نشدن در ساعت نمی­ دانم چند (مجموعه داستان- نیماژ، 1395) و باغ استخوان­ های نمور (رمان- نیماژ، 1396)، بخشی از آثار احمد آرام است.

منبع: ایبنا - خبرگزاری کتاب ایران
انتشار: 13 اردیبهشت 1400 بروزرسانی: 13 اردیبهشت 1400 گردآورنده: droidgamers.ir شناسه مطلب: 1105

به "روزهای پرکار احمد آرام در 69 سالگی، نمی خواهم خودم را تکرار کنم" امتیاز دهید

امتیاز دهید:

دیدگاه های مرتبط با "روزهای پرکار احمد آرام در 69 سالگی، نمی خواهم خودم را تکرار کنم"

* نظرتان را در مورد این مقاله با ما درمیان بگذارید